واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد .
آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمتها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشمپوشى از بسیارى از بدىها و ناسپاسىهاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبتهاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقهمند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبتها و خوبىهاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجابهاى درونى میسّر نمىگردد .
اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیتهایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفهاش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مىفرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»(نازعات 40و41) و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
ملاحظه میکنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مىداند خدا او را مىبیند، و آنچه مىگوید مىشنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مىدهد مىداند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مىدارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام میفرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود میداند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم میدهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .
با توجه به مطالبی که گذشت میتوان گفت ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از:
الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد.
ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).
ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد.
بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مىکند.
نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان
5- ترس از سوء عاقبت. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
نظرات شما عزیزان:
|